ماردین زاهدی
حکومت آخوندی ایران کە ادامە دهنده راه پهلوی برای صلب آزادی و استثمار زنان در ایران است, با ایجاد نفاق در میان دو قشر زن و مرد در جامعه و توصل به قوانین مذهبی که خود مبتکر آن است در تلاش برای بردن کشور به قهقرای قرون وسطی میباشد. این حکومت از سال ۱۳۶۸ و دوران ریاست جمهوری آخوند رفسنجانی, دامنه تلاشهای خود را در تفکیک زن و مرد, سخت گیری های پوششی برای زنان و مردان و ممنوعیت های گسترده اجتماعی به شدت گسترش داده و قوانین محکمتری برای سرکوب و استثمار زنان اتخاذ کرد. قوانینی که آزادیهای بیشتری را به مردان میداد تا بتوانند توحش فکری و رفتاری آخوندیت را به زنان تحمیل کنند. آن وهله زمانی به علت داشتن زمینه های استثماری که در حکومت پهلوی نیز بود, کمتر با واکنش های منطقی مواجه میشد. اما با گذشت چند سال برخلاف خواست رژیم, روند بهبودی و ترقی بیشتر افکار روشنبینانه در جامعه این روند تا حدودی با بن بست مواجه شد. تا اینکه آخوند خاتمی بنیانگذار شاخه اصلاحات زیر سایه شعار گفتگوی تمدنها و آزادی در چهارچوب قانون, اساس یک دوره جدید سرکوب را با پیرو کردن مردم فریبی و شعارهای بی اساس تبیین کرد که به جرات میتوان گفت جزئ بزرگترین ضربه هایی بوده که به روند آزادیخواهی واقعی به ملت ایران وارد شده است. آزادیهای که نه تنها برای آزادی نبوده, بلکه تنها آنرا تحریف و بی بند و باری را گسترش میدادند. این دولت تمام تلاش خود را برای همه گیری مصرف مواد مخدر و نیز باندهای فساد انجام میداد تا دامنه بیشتری به نفاق ها و نزاعهای خانوادگی داده شود و از سوی دیگر نیز جنایات کوی دانشگاه را به وحله اجرا گذاشت تا بعد واقعی روشنگری در جامعه محو و تنها افکار آخوندی باقی بماند. بدیهیست که جامعه آن زمان تحت شعاع شعارهای دولت خاتمی قرار گرفته و خود را آزاد فرض میکردند اما این دولت از همان ابتدا اذعان کرده بود که این آزادی در چهارچوب قانون میباشد و قانون نیز تنها تابع امر ولی فقیه است که با تمام قوانینی که موجب آزادی و شادی مردم میشود مخالف است. این گونه تناقضات باعث واکنش برخی افراد تندرو مذهبی نیز شده بود که یا احساسات خود را در خانواده بروز داده و مسبب قتلهای ناموسی میشدند و یا کسانی هم مانند سعید حنایی تحت لوای مبارزه با فساد اقدام به قتل های سریالی میکردند. حکومت آخوندی ایران که همیشه در میان فکت ها و پارادوکسهای رفتاری دست و پا میزند, از سویی خود راه را برای این مجرمان به دام افتاده هموار میکند و از سوی دیگر آنها را اعدام کرده و با اجازه دادن به دستگاه های فیلم سازی اجازه نقد و تحریف را به آنها میدهد. این یک واقعیت است که برداشت مخاطبین از این قضایا جدا میباشد و چه بسا کم نباشند کسانی که مروج و مشوق اینگونه رفتارها و جنایت نیز هستند. در فیلم عنکبوت که بر اساس داستان زندگی سعید حنایی که ۱۶ زن را در مشهد به قتل رسانده و به ۱۴ تن از آنها قبل از قتل تجاوز نیز کرده بود, در واقع سعی در نشان دادن مخالفت قانون و رژیم با اقدامات زن ستیزانه داشته و اینگونه نشان میدهد که شخصی تندرو با افکار داعش گونه میخواهد خود این وظیفه را برای پاکسازی شهر از کارگران جنسی ایفا کند. همچنین در فیلم چند بار اذعان میشود که آن زنها به دلیل نبود درآمد و از سر اجبار تن به فساد داده اند که به روشنی میتوان دید که حکومت هیچ گونه اقدامی برای رسیدگی به این امور ندارد. نام بردن از جامعه ایران به عنوان یک جامعه مردسالار شاید دیدگاه درستی نباشد, چرا که زندانهای ایران مالامال از مردانی است که تنها خواسته های معقول خود از جامعه و کشوری که در آن سهیم هستند را خواستار بوده اند. که خود نشانگر آن است که مردها نیز همانند زنان تحت استسمار و ظلم حکومت آخوندی در ایران هستند. این حکومت همانگونه که اذعان شد تنها به نیت ایجاد نفاق آزادی رفتاری را به مردان و زنان برای سرکوب زنان داده است که در این میان شاهد هستیم که خود زنان نیز نقش بسزایی در این امر ضد انسانی دارند و در برابر نیز شاهد آن هستیم که کم نیستند مردانی که حقوق زنان را فریاد میزنند و در تمامی امور جامعه شانه به شانه زنان برای ممانعت از سرکوب بیشترشان تلاش میکنند. اینها همگی بیانگر این واقعیت هستند که جامعه ایران مرد سالار نبوده و بیشتر زن ستیز میباشد. تنها راه حل برای این عنوان نیز همبستگی زن و مرد برای مقابله با این حکومتی است که از هیچ تلاشی برای ماندن خود در قدرت پرهیز نکرده و نفاق و نفرت پراکنی را نیز در راس امور خود قرار داده است. نباید فراموش کرد که دشمن واقعی مردم ایران حکومت آخوندیست که باید پیکان کارزارهای مردم محور خود حکومت را نشانه روند نه یکدیگر را.